علیرضا جون از مهر 95میره پیش دبستانی
روز اول کمی گریه کرد
گوشیم همراهم نبود ازش عکس بگیرم ولی ازخانواده ی یکی از بچهای کلاس علیرضا دوربین عکاسی پیشرفته ای داشت که بهش گفتم از علیرضا هم عکس گرفت و براش قراره توی سی دی بزنه بده بهمون.مدرسه هم خودشون فیلم گرفتن میدن بهمون
یه عکس بعد چند روز خودم ازش گرفتم که در ادامه میذارم.
و اما شیرین کاری های علیرضا:اول اینکه زنگ رو زینگ میگه و احتمالا اینو بخاطر خود صدای زنگ میگه زینگ ولی چیزی که هست موبایلمم زنگ میخوره میگه زینگ میخوره.
دوم اینکه ازش میپرسم چند تا زینگ تفریح دارید؟میگه چهار تا.میگم چهار تا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میخنده و میگه نه الکی میگم تا برام خوراکی بیشتر بذاری توی مدرسه بخورم.
بچه ی شکمو و پرتوقع.برای هر زنگ تفریح باااااید خوراکی متفاوتی بذارم براش.خوبه تازه از هزچیزی هم چنددددتااا میذارم ولی چون با دوستا و همکلاسیاش میخوره بهش میچسبه و دوس داره بیشتر باشه دور هم بخورن.روزی بیست تا بادام و کلی کشمش و لقمه نون پنیر و گردو و سیب و یا موز تازه و کیک میبره بعد هنوز میگه کمه.
فداش بشم من.شکموووو.
تازه از همین الان هم مث مردای ایرونی عاشق قورمه سبزیه!
اینم عکسش